نی نی داری!

انضباط و همكاری برای كودك چه مفهومی دارد؟

1393/7/15 16:08
نویسنده : سارا
305 بازدید
اشتراک گذاری

با رشد شیرخوار و تبدیل شدن او به یك كودك نوپا بسیاری از والدین فكر كردن و صحبت كردن در زمینه آموزش انضباط را آغاز می كنند. تعجبی ندارد: كودك شما یاد می گیرد كه خیلی كارها را انجام دهد و البته همه این كارها نیز از نظر شما مطلوب نیستند.

در محدوده اولین سالگرد تولد

كودك شما كه اكنون قادر است كمی راه برود و اندكی صحبت كند مسلما مفهوم كلمه "نه" را می فهمد؛ همچنین قادر است كه همكاری با بزرگترها را (حتی در برخی اوقات كه واقعا تمایلی به این كار ندارد) آغاز كند. اما او نمی تواند با عصبانیت بزرگترها هنگامی كه با آنها همكاری نمی كند كنار بیاید؛ زیرا قادر به درك علت عصبانیت آنها نیست (به نظر او دلیل خاصی برای این عصبانیت وجود ندارد: كار خداست؛ صاعقه است!).

كودك شما نمی تواند بفهمد كه كاری كه او كرده است یا اتفاقی كه افتاده است (ریختن شیر روی پیراهن تمیز شما یا خالی كردن ساك دستی شما) آخرین اتفاق كوچك از سلسله اتفاقاتی بوده كه منجر به عصبانیت شما شده است. حتی اگر او تنشها و مشكلات قبلی شما را هم درك كرده بود نمی توانست علت آن را بفهمد: ساعت كوك شده به موقع زنگ نزد، شما صبح دیر از خواب بیدار شدید، كودك را دیر از خواب بیدار كردید، رساندن او به مهدكودك دیر شد و نهایتا دیر سر كار خود رسیدید. او چیز زیادی در مورد احساسات یا كارهای شما نمی فهمد و نباید هم بفهمد. این موارد هنوز به بخشی از نگرانیهای او تبدیل نشده اند. اگر بداخلاقی كنید او ممكن است خنده و بیمزه بازی را شروع كرده و شما را عصبانی تر كند؛ اگر داد و بیداد راه بیندازید، او از جای خود می پرد و گریه و زاری راه می اندازد؛ اگر خونسردی خود را به حدی از دست بدهید كه دست به تنبیه فیزیكی او بزنید (مثلا او را محكم تكان بدهید، یك سیلی نه چندان محكم به او بزنید یا او را در تختخوابش رها كنید) او مانند شما (هنگامی كه سگی ناگهان به طرف شما پریده و پایتان را محكم گاز بگیرد) بهت زده شده و وحشت می كند. قبل از زمانی كه كودك شما بتواند علت عصبانیت بزرگترها را درك كند، از تنبیه هیچ چیز مفیدی یاد نمی گیرد. از طرف دیگر هنگامی كه توانست دلایل عصبانیت شما را بفهمد قادر خواهد بود كه حتی بدون تنبیه شدن هم "یاد بگیرد".

فرض كنید كه كودك شما یك گلدان كریستال یا ظرف شیرینی خوری را از روی میز پذیرایی بكشد و بشكند. شما ممكن است عصبانیت خود را اینگونه توجیه كنید كه بارها به او گفته اید به این چیزها دست نزند و او نباید این كار را می كرد و در هر حال باید بیشتر مراقب می بود. اما یك دقیقه فكر كنید! او به ظرف با ارزش شما دست زد چون آنجا بود: كنجكاوی (كه یك بخش حیاتی از زندگی او است) به او دستور داده كه گلدان را امتحان كند و حافظه و درك او نیز هنوز آنقدر رشد نكرده اند كه بتوانند چیزهای ممنوع را به او یادآوری كنند. او گلدان را شكست چون مهارتهای حركات دستی او هنوز به اندازه كافی برای نگه داشتن اشیا ظریف پیشرفت نكرده اند. پس آیا واقعا این اتفاق تقصیر او بود؟ اگر آن ظرف یا گلدان گران قیمت بود، پس چرا آن را در دسترس كودك رها كرده بودید؟ در این حالت اگر او را تنبیه كنید او را به خاطر آنچه هست تنبیه كرده اید: به خاطر بچه بودن!

بقیه اش رو هم بخون!

با رشد شیرخوار و تبدیل شدن او به یك كودك نوپا بسیاری از والدین فكر كردن و صحبت كردن در زمینه آموزش انضباط را آغاز می كنند. تعجبی ندارد: كودك شما یاد می گیرد كه خیلی كارها را انجام دهد و البته همه این كارها نیز از نظر شما مطلوب نیستند.

در محدوده اولین سالگرد تولد

كودك شما كه اكنون قادر است كمی راه برود و اندكی صحبت كند مسلما مفهوم كلمه "نه" را می فهمد؛ همچنین قادر است كه همكاری با بزرگترها را (حتی در برخی اوقات كه واقعا تمایلی به این كار ندارد) آغاز كند. اما او نمی تواند با عصبانیت بزرگترها هنگامی كه با آنها همكاری نمی كند كنار بیاید؛ زیرا قادر به درك علت عصبانیت آنها نیست (به نظر او دلیل خاصی برای این عصبانیت وجود ندارد: كار خداست؛ صاعقه است!).

كودك شما نمی تواند بفهمد كه كاری كه او كرده است یا اتفاقی كه افتاده است (ریختن شیر روی پیراهن تمیز شما یا خالی كردن ساك دستی شما) آخرین اتفاق كوچك از سلسله اتفاقاتی بوده كه منجر به عصبانیت شما شده است. حتی اگر او تنشها و مشكلات قبلی شما را هم درك كرده بود نمی توانست علت آن را بفهمد: ساعت كوك شده به موقع زنگ نزد، شما صبح دیر از خواب بیدار شدید، كودك را دیر از خواب بیدار كردید، رساندن او به مهدكودك دیر شد و نهایتا دیر سر كار خود رسیدید. او چیز زیادی در مورد احساسات یا كارهای شما نمی فهمد و نباید هم بفهمد. این موارد هنوز به بخشی از نگرانیهای او تبدیل نشده اند. اگر بداخلاقی كنید او ممكن است خنده و بیمزه بازی را شروع كرده و شما را عصبانی تر كند؛ اگر داد و بیداد راه بیندازید، او از جای خود می پرد و گریه و زاری راه می اندازد؛ اگر خونسردی خود را به حدی از دست بدهید كه دست به تنبیه فیزیكی او بزنید (مثلا او را محكم تكان بدهید، یك سیلی نه چندان محكم به او بزنید یا او را در تختخوابش رها كنید) او مانند شما (هنگامی كه سگی ناگهان به طرف شما پریده و پایتان را محكم گاز بگیرد) بهت زده شده و وحشت می كند. قبل از زمانی كه كودك شما بتواند علت عصبانیت بزرگترها را درك كند، از تنبیه هیچ چیز مفیدی یاد نمی گیرد. از طرف دیگر هنگامی كه توانست دلایل عصبانیت شما را بفهمد قادر خواهد بود كه حتی بدون تنبیه شدن هم "یاد بگیرد".

فرض كنید كه كودك شما یك گلدان كریستال یا ظرف شیرینی خوری را از روی میز پذیرایی بكشد و بشكند. شما ممكن است عصبانیت خود را اینگونه توجیه كنید كه بارها به او گفته اید به این چیزها دست نزند و او نباید این كار را می كرد و در هر حال باید بیشتر مراقب می بود. اما یك دقیقه فكر كنید! او به ظرف با ارزش شما دست زد چون آنجا بود: كنجكاوی (كه یك بخش حیاتی از زندگی او است) به او دستور داده كه گلدان را امتحان كند و حافظه و درك او نیز هنوز آنقدر رشد نكرده اند كه بتوانند چیزهای ممنوع را به او یادآوری كنند. او گلدان را شكست چون مهارتهای حركات دستی او هنوز به اندازه كافی برای نگه داشتن اشیا ظریف پیشرفت نكرده اند. پس آیا واقعا این اتفاق تقصیر او بود؟ اگر آن ظرف یا گلدان گران قیمت بود، پس چرا آن را در دسترس كودك رها كرده بودید؟ در این حالت اگر او را تنبیه كنید او را به خاطر آنچه هست تنبیه كرده اید: به خاطر بچه بودن!

حالا فرض كنید كه كودك تمام غذای خود را از بشقاب بیرون ریخته و روی كف اتاق كه شما به تازگی آن را شسته اید پخش كرده است. شما با ناراحتی می گویید: «او باید می دانست این كار را نكند». اما آیا واقعا او باید این را می دانست؟ چند دقیقه قبل از این شما به او كمك كردید تا آجرهای اسباب بازی خانه سازی اش را از كیسه درآورد و كف اتاق بریزد. آیا او باید همانقدر كه شما تفاوت بین غذا و اسباب بازی را می فهمید، بفهمد؟ همانطور كه در زمان تمیز كردن كف اتاق او دیده بود كه شما آب و كف را روی زمین می ریختید. آیا انتظار دارید كه او بفهمد كه آب صابون كف اتاق را تمیز می كند اما آبگوشت آن را كثیف می كند؟ مجددا شما دارید صرفا به خاطر سن كم او و انجام دادن كارهایی كه از كودكانی در سن او انتظار می رود با او بدخلقی می كنید.

دیگران هرچه می خواهند بگویند؛ اما مهربان بودن با كودكی در این سن، او را لوس بار نمی آورد و موجب بروز مشكلات رفتاری او در آینده نیز نمی شود. در واقع هر چقدر او را با آگاهی و فهم بهتر نسبت به شرایط سنی او، دوست داشته باشید و از ابراز عشق و علاقه او به خودتان لذت ببرید، بهتر است. اگر بتوانید میل سیری ناپذیر او را به بوسه ها و آغوش خودتان درك و ارضا كنید، او به دنبال راهی برای اذیت كردن شما نخواهد گشت. با این حال هنوز زمان زیادی باقی مانده است تا او بفهمد كه چه چیز می تواند شما را واقعا خوشحال كند. شادی و لذت شما با شادی و لذتی كه او در این سن درك می كند یكسان نیست: شما از ریختن آبگوشت كف اتاق خوشتان نمی آید!

از یكسال تا دو و نیم سالگی

در این ماهها تقویم رشد كودك به او می گوید كه بهتر است دوران نوزادی را رها كرده و به سمت یك شخصیت مستقل حركت كند. اگر به رفتار با او به عنوان یك نی نی كوچولو ادامه دهید او در هر مرحله جدید از این مسیر با شما درگیر خواهد شد و نهایتا هم پیروزی از آن اوست: او استقلال خودش را به دست می آورد چون مجبور است كه این كار را بكند! اما در این حالت او بهای سنگینی برای پیروزی خود می پردازد؛ و آن هم از دست دادن عشق شما است.

با این حال هنوز هم گاه شمار رشد فرزند شما به مرحله "كودكی" نرسیده است؛ پس تلاشهای شما برای مدیریت و منضبط كردن برنامه های او (آنگونه كه از یك كودك بزرگتر انتظار دارید) نیز بی ثمر خواهند ماند. شما در این دوره با عدم درك و فهم موقعیتها و شرایط از سوی كودك روبرو می شوید؛ اما رفتارهای كودك به گونه ای هستند كه عدم درك او را به شكل مبارزه طلبی و لجبازی نمایش می دهند؛ هر بار كه با او وارد دعوا شوید، نهایتا منجر به تخریب بخشی از رابطه عاطفی و عاشقانه بین شما و او می شود. پس در پی به دست آوردن كنترل بدون قید و شرط نباشید و وارد جدالهای عاطفی نشوید. كودك شما در صورتی "یك كودك خوب" است كه با علاقه و داوطلبانه كارهایی را كه شما از او انتظار دارید انجام دهد ؛ و انجام دادن كارهایی را كه شما دوست ندارید دوست نداشته باشد. با كمی ذكاوت می توانید زندگی را (به طور كلی) و جزئیات آن را (به صورت خاص) به گونه ای برنامه ریزی و تنظیم كنید كه در اكثر موارد شما و كودكتان هر دو به یك كار تمایل داشته باشید.

كودك شما آجرهای اسباب بازی خانه سازی اش را كف اتاق پخش می كند؛ و شما می خواهید كه اتاق منظم و مرتب باشد. اگر از او بخواهید كه آنها را جمع كند به احتمال زیاد از این كار امتناع خواهد كرد. در صورتی كه به این كار اصرار كنید یك دعوا شروع می شود كه شما در آن پیروز نخواهید شد. شما می توانید سر او فریاد بزنید، او را تنبیه كنید و بگویید كه او مایه بدبختی و مصیبت شده است؛ اما هیچ كدام از این موارد موجب نخواهد شد كه او آجرها را از روی زمین جمع كند. اما اگر بگویید: «شرط می بندم كه نمی توانی قبل از اینكه من همه كتابها را جمع كنم همه آجرها را توی كیسه شان برگردانی» یك كار سخت و طاقت فرسا را به یك بازی و هیجان تبدیل كرده اید. اكنون او می خواهد همان كاری را انجام دهد كه شما از او انتظار دارید. او آجرها را "به خاطر مامان" جمع نمی كند؛ همچنین "چون بچه خوبی است" هم این كار را نمی كند. او این كار را می كند چون شما شرایطی را پیش آوردید كه او "می خواهد" این كار را بكند. و این بهترین شیوه ای است كه شما می توانید در پیش بگیرید. بهتر است در ارتباط با كودك خود مشكلات احتمالی در زندگی روزمره را پیش بینی كرده و برای عبور از آنها برنامه ریزی كنید؛ از دستور دادن بپرهیزید زیرا او از پذیرش دستورات شما امتناع خواهد كرد؛ او را به سمتی كه دوست دارید هدایت كنید تا مطابق میل شما رفتار كند، زیرا در این صورت عامل دیگری وجود ندارد كه او را مجبور كند كه به شیوه دیگری (كه دلخواه شما نیست) رفتار كند.

نتیجه زود هنگام این روش آن است كه جنگ و جدل به تفریح و شادی تبدیل می شود؛ اما پیامد درازمدت آن هم بسیار اهمیت دارد. این كودك كه نمی تواند صحیح را از غلط تشخیص دهد و در نتیجه نمی تواند بین رفتار خوب یا بد انتخاب كند در حال رشد است. بزودی زمانی فرا می رسد كه او می تواند دستورهای شما را به یاد بیاورد و نتیجه رفتارها و كارهای خودش را پیش بینی كند؛ ظرافتهای زبان روزمره را درك كند؛ احساسات و حقوق شما را نیز بفهمد و به آنها احترام بگذارد.

با فرا رسیدن آن زمان، كودك شما قادر خواهد بود كه تعمدا "خوب" یا "بد و شیطان" باشد. انتخاب او تا حد زیادی به احساس او نسبت به بزرگسالانی كه رابطه ویژه ای با او داشته و بر او تسلط دارند بستگی دارد. اگر او در آن مرحله از رشد این احساس را داشته باشد كه شما اساسا به او علاقه مند هستید و او را دوست دارید، او را تحسین می كنید و كلا طرفدار او هستید؛ او در اكثر مواقع مایل خواهد بود كه شما را خوشحال كند؛ در نتیجه آنگونه كه شما دوست دارید رفتار خواهد كرد (كه البته در برخی از موارد اشتباهاتی را نیز مرتكب می شود).

اما اگر كودك در آن مرحله از رشد این احساس را داشته باشد كه شما می خواهید بر او سلطه داشته باشید، نتواند شما را درك كند و كلا احساس كند كه در جبهه مخالف او قرار گرفته اید، احتمالا به این نتیجه می رسد كه برای خوشحال كردن شما تلاش نكند؛ زیرا شما هیچ وقت خوشحال نمی شوید. همچنین سعی نمی كند كه علت كج خلقی های شما را بفهمد، زیرا شما در اكثر مواقع بداخلاق هستید. بعلاوه برای نشان دادن عمق عشق خودش به شما تلاش نخواهد كرد، زیرا شما هیچگاه تلاش نكرده اید كه ابراز علاقه او را جبران كنید.

اگر می خواهید بدانید كه آیا بیش از حد با نرمش با او برخورد می كنید، یا خواسته های او را بیش از حد برآورده می سازید، یا كسی به شما گفته است كه بهتر است از این به بعد كمی در مورد او سخت گیری كنید، بهتر است به سالهای بعد فكر كنید. اگر كودك شما در شرایطی به سال قبل از دبستان برسد كه دیگر برای كارهای خود منتظر تائید و رضایت شما نباشد، با شما یا دیگران در كارهای مختلف همكاری نكند و نسبت به ابراز عشق به شما یا ابراز عشق شما به خودش مطمئن نباشد، می توان گفت كه شما فرصتها و مبانی لازم برای "انضباط ساده و موثر" را در طول دوران كودكی او از دست داده اید. یك بچه شاد و آرام در این دوران نوپایی، در واقع یك بچه بی دردسر است و كودكی كه در این دوران بی دردسر باشد، در آینده نیز به راحتی می توان با او ارتباط برقرار كرده و او را هدایت كرد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی داری! می باشد